مسافر منصور در این دلنوشته میگوید: همه میگفتند که من دیگر آن آدم سابق نیستم. این من جدید،غریبه آی آشنا بود که گویی سالهاست او را ندیده و نشناخته بودم. آری من سالها بود خودمرا ندیده بودم.
لژیون سردار: ترس از خدمت مالی. به دست آوردن یا از دست دادن؟
ندیده ,دلنوشته ,آشنا ,سالهاست ,گویی ,نشناخته ,را ندیده ,ندیده و ,و نشناخته ,نشناخته بودم ,او را
درباره این سایت